شعر ها و یادداشت های محسن با فکر

ساخت وبلاگ
با تامل چون نوشتی خواندنی تر می شود شعر با این شیوه حتما ماندنی تر می شود غیر آرامش نصیب خود نمی یابی به دشت سنگ در کوه است اگر غلطاندنی تر می شود نیست مارا بیم لغزش در زلالی های رود از گل ولای است پا لغزاندنی تر می شود بار ور تنها نشد گل های باغ از ابروباد گرده با زنبورها افشاندنی تر می شود دست هر نا باغبانی گل نمی روید به کام نسترن در دست تو رویاندنی تر می شود رنجش از بی مهری اش تنها ندارم چونکه گاه مهربانی های او رنجاندنی تر می شود در هجوم وسعت تاریکی شب های ما ماه هم در آسمان تابا ندنی تر می شود محسن بافکر لیالستانی تصویر :بازهم عاشور آباد دیلمان شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 221 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 19:27

شد شگفت انگیز دورانی وروزی روزگاری جای مجنون هست لیلی روزوشب دربیقراری می توان پنداشت روزی را زبانم لال اما جای پیران کودک یکساله می گیرد خماری گرچه می گیرد قلم .یعنی که هستم شاعر اما کاش سطری می نوشت آکنده از شوق وشراری در سر پیری به جای آنکه بنشیند به خانه شعر تا بنویسد واز خود گذارد یادگاری - می رود همراه زنبوران به اوج دیلمانات روزها وماهها وسال های بیشماری . شیخ صنعان کرد اگر در روم سالی خوکبانی من هم از نا چاری اینجا می کنم زنبورداری آرزومندم بیاید روزهایی شاد وزیبا هر کسی تا مرکب خود را کند زین وسواری. محسن بافکرلیالستانی از دفتر:شقایق بر شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 397 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 19:27

  هنوز ساعتی از برآمدن خورشید نمی گذرد   که گردهم می آییم تا مبهم کنیم عاطفه ها وخاطره هایمان را از هم پس ابتدا باد های گرم فرا خوانده می شوند برای برخاستن غباری سرد تا نتوانم زیبایی لبخندی را که بر لبانت می نشیند باز شناسم حتی کلام جادویی عشق را که از زبانت جاری میشود بشنوم آنگاه در هیات سایه هایی ظاهر می شویم که در تمام طول روز از هم می گریزند وپس از ساعتی از غروب آفتاب پراکنده می شویم تا در خاموشی تنهایی هایمان فراموش کنیم هر آنچه را که از هم به خاطر سپرده ایم محسن بافکرلیالستانی   شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 390 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 19:27

اکتبر 4‏، ساعت ‏20:44‏ ·   می دیدم هراس مداومی را پیرامون کلبه ای که درآن می زیستیم وشباهنگام نه چراغی بود ونه صدایی که نور تنها از ستارگان بود وصدا از قورباغه ها محسن بافکرلیالستانی شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : مطلب تازه,مطالب جالب و تازه,یه مطلب تازه,مطلب جدید و تازه,مطلب علمی تازه,مطلب های تازه,عکس و مطلب تازه, نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 222 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 19:27

  من نیستنم اما تو اگر نیز نباشی اندیشه ی ماندن شود اینجا متلاشی گفتیم به نو زاد در آغوش پدر را با نا حن خود صورت مارا نخراشی تیغی ست به دست تو وترسم همه این است گر سر به برت آورم آنرا نتراشی باید که بریزد پی وبنیان سرامان ایجاد بنا را چو سپردیم به ناشی ما راغب بازیگری عرصه نبودیم فرصت سپری شد به تماشای حواشی باقیست پس از مرگ درختی غم قمری جنگل که فراهم نشد از سروی وراشی* از خویشی وبی خویشتنی گفتم وگفتی : یک لحظه بمان بیشتر آخر تو کوراشی** محسن بافکرلیالستانی *راش...درختی در جنگلهای گیلان **کوراشی...به زبان گیلکی وبه معنی کجا میروی شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 359 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 19:27